صفر تا صد یک دانشجو

کاری از بچه های نساجی دانشگاه یزد

صفر تا صد یک دانشجو

کاری از بچه های نساجی دانشگاه یزد

  1. او میدانست که دنیا عوض شده اما سیستم آموزشی همراه با آن تغییر نکرده است. به اعتقاد رابرت کودکان سال های زیادی را در یک سیستم آموزشی منسوخ شده صرف کرده و به مطالعه موضوعاتی میپردازند که هرگز از آنها استفاده نخواهند کرد و آنها برای دنیایی آماده میشوند که دیگر وجود خارجی ندارد.

۲. کودک، امروز نیاز به یک آموزش تخصصی تر دارد و سیستم فعلی آن را تامین نمیکند. سیستم آموزشی در مدارس نیز نمیتواند چنین چیزی را بیاموزد که خود از آن بی اطلاع است.

 

۳.پدر تحصیل کرده اش به او توصیه میکرد که برای یک شرکت کار کند، پدر پولدارش به او یاد میداد که شرکت خودش را داشته باشد.

هر دو مسیر زندگی نیازمند آموزش اما به گونه ای کاملا متفاوت بودند . پدر تحصیل کرده رابرت اورا به زیرک بودن ترغیب میکرد ، و پدر پولدارش به استخدام و به کار گیری افراد باهوش و زیرک تاکید میکرد.

 

۴. یکی ار دلایل اینکه ثروتمندان ثروتمند و فقرا فقیر تر میشوند و طبقه متوسط در قرض و بدهی غوطه ور هستند آن است که مسائل پولی در خانه آموزش داده میشود نه در مدرسه.

 

۵. یکی از پدر ها میگفت : وقتی بحث پول به میان آمد کاملا مراقب باش و ریسک نکن  و دیگری می گفت: ” یاد بگیر که چگونه ریسک را مدیریت کنی”

 

۶.یکی به من یاد داد که چگونه یک رزومه (سابقه کاری) تاثیر گذار بنویسم و دیگری به من آموخت که چگونه طرح های تجاری و مالی قوی بنویسم به طوری که بتوانم شغل ایجاد کنم.

 

۷.بین فقیر بودن و ورشکسته شدن تفوت هست. ورشکستگی موقتی است و فقر همیشگی.

 

۸.شما احساس نمی کنید که به کارگرهایتان پول بیشتری پرداخت کنید؟

-مجبور به این کار نیستم و علاوه بر آن پول بیشتر مشکل را حا نخواهد کرد و به پدرت نگاه کن  او پول زیادی در می آورد اما باز نمیتواند صورتحساب هایش را پرداخت کند به اکثر افراد پول بیشتری بدهی تنها قرض بیشتری به بار خواهند آورد.

 

۹. من افراد زیادی را از نزدیک دیده ام که میگویند علاقه ای به پول ندارم ، اما هشت ساعت در روز در یک شغل مشغول به کار هستند .

اگر آنها علاقه مند به پول نیستند پس برای چه کار میکنند؟

 

۱۰. یک پزشک پول بیشتری میخواهد تا شرایط بهتری برای خانواده اش فراهم کند . حق الزحمه خود را بالاتر می برد. با بالا رفتن حق الزحمه او خدمات درمانی برای همه گرانتر میشود. حال این وضعیت بیشترین آسیب را به مردم فقیر می زند. بنابراین سلامت افراد فقیر در سطح پایین تری نسبت به افراد ثروتمند قرار میگیرد. از آنجایی که پزشکان نرخ خود را افزایش می دهند . از انجا که نرخ وکلا بالا رفته است ، معلمان مدارس تقاضای افزایش حقوق می کنند می کنند که باعث افزایش مالیات هایمان می شود و همین طور الی /اخر.

به زودی آنچنان شکاف هولناکی  ما بین پولدلران و فقرا ایجاد می شود که هرج و مرج رخ می دهد و تمدن بشری از هم می پاشد.

در گذشته تمدن های بزرگ زمانی متلاشی شدند که شکاف  ما بین دارا  و ندار بیش از حد عمیق شد. امروز امریکا هم در همین مسیر قرار گرفته و در آینده شاهد خواهیم بود که تاریخ مجددا” تکرار شود. زیرا ما از تاریخ درس نمیگیریم و فقط به زمان وقوع حوادث و اسامی بر جای مانده در تاریخ اهمیت میدهیم.

 

۱۱. دارایی، چیزی است که پول در جیب میریزد.

بدهی چیزی است که پول از جیب در می آورد.

 

۱۲. یک فرد باهوش افرادی را استخدام میکند که از او باهوش ترند. بنابر این من و مایک امتیاز ساعت ها گوش دادن به او و یاد گیری از افراد باهوش را داشته ایم.

 

۱۳.از ده سالگی میشنیدم که پدر پولدارم کارگران دولت را مجموعه ای از دزدان تنبل خطاب می کرد  و پدر بی پولم ثروتمندان را کلاه بردارانی خسیس می نامید که باید مجبورشان کرد مالیات بیشتری بپردازند.

 

۱۴. غالبا در دنیای واقعی فرد زیرک نیست که که پیش میرود بلکه فرد جسور است که  پیشرفت می کند.

 

۱۵. یک نظریه مدیریتی وحشتناکی وجود دارد  مبنی بر اینکه ” کارگران آنقدر سخت کار می کنند که برای اخراج نشدن کافی باشد و صاحب کاران فقط آنقدر حقوق می دهند که برای استعفا نکردن کارگران کافی باشد”.

 

۱۶. آنها خانه های بزرگ و ماشین های بزرگ و ماشین های بزرگ میخرند اما سرمایه گزاری های بزرگ انجام نمیدهند . دلیل اصلا اینکه بیش از ۹۰ درصد جمعیت امریکا گریبانگیر مشکلات مالی هستند این است که  بازی میکنند تا نبازند، بازی نمی کنند تا ببرند.

 

۱۷. بد بین ها انتقاد می کنند و برنده ها تحلیل.

 

۱۸.من غالبا در بازار سهام می شنوم که مردم می گویند من نمیخواهم پول از دست بدهم. خوب چه چیز باعث شد که آنها فکر کنند من و دیگران دوست داریم پول از دست دهیم؟!

 

۱۹.

پدر پولدار پرسید: ” پرت چه زمانی صورت حساب هایش را می پردازد ؟”

گفتم : ” اول ماه”

پرسید: ” آیا چیزی باقی میماند؟”

گفتم : “خیلی کم ”

پدر پولدار گفت: ” این علت اصلی مشکلات است او عادت های بدی دارد ”

“پدر تو ابتدا به دیگران پرداخت می کند، در آ[ر سهم خودش را میدهد، آن هم اگر چیزی مانده باشد ”

گفتم : که ” غالبا هم همین طور است ، اما او باید صورت حساب هایش را پرداخت کند اینطور نیست؟”

پدر پولدار گفت: ” من به شدت به پرداخت به موقع صورت حساب هایم معتقدم. فقط من اول سهم خودم را بر میدارم حتی قبل از اینکه حتی قبل از آنکه به دولت پرداخت کنم”.

پرسیدم : اگر پول کافی نداشته باشید چه میشود؟ در آن صورت چه میکنید ؟

پدر پولدار گفت: همان کار را ،ابتدا سهم خودم را میدهمحتی اگر پول کم باشد. ستون دارایی ام بسیار مهم تر از دولت است.

گفتم: اما آیا آنها به سراغتان نمیآیند؟

پدر پولدار گفت: “” بله، اگر پرداخت نکنم. من نگفتم که این کار را نمیکنم . فقط گفتم من اول سهم خودم را بر میدارم حتی اگر پول کم باشد.””

پرسیدم : ” چگونه این کار را میکنید؟”

پدر پول دار گفت :” چگونه نیست ، سوال این این است که چرا؟”

“بسیار خوب چرا؟”

پدر ثروتمند گفت : ” به نظر تو چه کسی با صدای بلند تر گلایه خواهد کرد اگر به او پرداخت نکنم من یا طلب کارانم؟”

گفتم : ” قطعا طلبکارهایتانبا صدای بلند تری از شما فریاد خواهند زد. اگر به خودتان پرداخت نکنید چیزی نخواهید گفت.”

” پس میبینی بعد از پرداخت به خودم فشار برای پرداخت مالیات ها و بدهکارهایم آنقدر زیاد می شود که مرا مجبور می کند به دنبال اشکال دیگری از درآمد باشم” فشار برا پرداخت انگیزه ام می شود.

 

این فشار مرا به کار سخت تر و فکر کردن  واداشت و باعث شد که وقتی بحث پول می شود باهوش تر و فعال تر باشم.

اگر آخر از همه به خودم پرداخت میکردم، هیچ فشاری را احساس نمی کردمو احتمالا تا حالا ورشکست می شدم.

 

 

۲۰. در پرو از مردی ۴۵ساله  که معدن چی طلا بود پرسیدم که از کجا اینقدر مطمئن  است که طلا پیدا میکند. او پاسخ داد همه جا طلا هست ، بیشتر مردم  برای دیدن  آن آموزش ندیده اند..

 

۲۱. در یک فرمول مهارت بیابید سپس فرمول جدیدی یاد بگیرید.

 

۲۲.هر وقت احساس کردید به چیزی نیاز دارید اول آن را بدهید و چندید برابرش نزد شما باز خواهد آمد . این امر در مورد پول ، لبخند، عشق و دوستی صادق است.

 

۲۳. در حوزه تجارت من پیشنهادم را اینگونه ارائه میکنم: ” بسته به قبول شریک تجاری” هیچ گاه مشخص نمی کنم که این شریک تجاری کیست. بیشتر مردم نمیدانند که شریکم ، گربه ام سات. اگر آنها پیشنهاد را بپذیرند و من تمایل به معامله نداشته باشم به خانه ام زنگ زده ، با گربه ام صحبت میکنم .

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی